سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا دانشمند که نادانى وى او را از پاى در آورد و دانش او با او بود او را سودى نکرد . [نهج البلاغه]

عاشقانه ها
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:2بازدید دیروز:1تعداد کل بازدید:25499

کتایون :: 84/3/21::  1:33 عصر

 

مردجوانی که دارای چند مدال طلا بود به خدا اعتقادی نداشت

شبی مرد جوان به استخر اموزشگاهش رفت چراغ خاموش بود ولی ماه روشن بود و همین برای شنا کافی بود

مرد جوان به بالاترین نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز کرد تا درون استخر شیرجه بزند

ناپهان سایه بدنش را همچون صلیبی روی دیوار مشاهده کرد  احساس عجیبی تمام وجودش را پرفت از پله ها پایین امد و چراغ را روشن کرد

 

 

 

اب استخر برای تعمیر خالی شده بود..............



لیست کل یادداشت های این وبلاگ
::تعداد کل بازدیدها::

25499

::آشنایی بیشتر::
::لوگوی من::
عاشقانه ها
::لینک دوستان::
::وضعیت من در یاهو::
::اشتراک::